متمم
متمم یکی از نقش های دستوری در زبان فارسی است . آن چه در ادامه مطلب می آید نکاتی است برای شناخت متمم فعل، متمم اسم و متمم قیدی.
متمّم اسم
یکی از مباحث دستوری کتاب زبان فارسی دبیرستان، متمّم اسم است.[1] از آنجایی که در کتاب درسی در خصوص این نوع متمّم توضیح کافی نیامده است، در این نوشتار به توضیح متمّم اسم و انواع آن پرداختهایم، امّا پیش از آن در خصوص دو متمّم دیگر یعنی متمّم فعل (= متمّم اجباری) و متمّم قیدی (= متمّم اختیاری) توضیح مختصری میدهیم سپس به بحث متمّم اسم میپردازیم.
۱ ) متمّم فعل (= متمّم اجباری):
این متمّم همانند نهاد، مفعول، مسند و فعل، جزء اجزای اصلی جمله است و با حذف آن جمله ناقص میشود. مثلاً جملههای: «دوستم مینازد. او پیوست. ایشان گرویدند.» از لحاظ معنایی ناقص هستند و نیاز به جزئی دارند که معنای جمله را کامل کند: دوستم به پدرش مینازد. او به دوستانش پیوست. ایشان به اسلام گرویدند.
واژهای که معنای این جملهها را کامل میکند، متمّم نام دارد. در برخی دستورهای سنّتی نیز این نوع متمّم را «مفعول با واسطه» یا «مفعول غیر صریح»[2] نامیدهاند. شمار فعلهای متمّمپذیر زیاد نیست. این نوع فعلها را میتوان به دو دستهی کلّی زیرتقسیم کرد:
الف) فعلهایی که علاوه بر نهاد به متمّم نیز نیاز دارند: (جملهی سه جزئی با متمّم)
این فعلها حرف یا حروف اضافهی مخصوص به خود دارند. (باید توجّه داشت که کاربرد امروزی این فعلها مورد نظر است نه شکل تاریخی آنها)
2) متمّم قیدی: (= اختیاری) آن دسته از قیدهایی هستند که به شکل متمّم ظاهر میشوند. حرف اضافه + گروه اسمی
مثال: دوستم دیروز صبح با اتوبوس از تهران به بابل آمد.
متمّم قیدی جزء اجزای اصلی جمله نیست و معمولاً در نمودار جمله نمایش داده نمیشود. متمّمهای قیدی را میتوان مانند قیدها از لحاظ معنی به اقسامی تقسیم کرد مانند:
- مکان: من در خانه ماندم.
- زمان: گیاهان در بهار میرویند.
- کیفیت: هوشنگ در خوبی نظیر ندارد.
- حالت: فرهاد موضوع را با خشم به من گفت.
- علّت: از ترس رنگش پرید.
- همراهی: با او به اصفهان رفتم.
و ...
تفاوت متمّمهای قیدی با متمّمهای فعل:
1) متمّم فعل با یک حرف اضافه به کار میرود ولی متمّم قیدی با چند حرف اضافه:
[متمم فعل ] : دوستم از من رنجید.
[ متمم قید]: دوستم از منزل آمد. دوستم به کتاب خانه آمد. دوستم با برادرش آمد.
نکته: «موارد انگشت شماری پیدا میشود که در آنها، فعل گذرا به متمّم دارای دو یا چند حرف اضافهی اختصاصی است؛ در این موارد گاهی حرفهای اضافه از نظر معنایی حدوداً هم ارز هستند. مانند:
ما با / علیه / برضدّ دشمنان آزادی میجنگیم.
منافع این طرح بر / به زیانهای آن میچربد.»[3]
یا اینکه معنای فعل با هر حرف اضافه تغییر میکند: آموختن از: یادگرفتن / آموختن به: یاد دادن
2) متمّم اجباری یکی است اما متمّم قیدی در جمله قابل افزایش است.
در هر ساعت پنج کشتی از تنگهی هرمز برای انتقال نفت میگذرد.
متمم قیدی متمم فعل متمم قیدی
3) متمّم فعل را نمیتوان از جمله حذف کرد زیرا فعل به آن نیاز دارد و مفهوم جمله ناقص میشود امّا متمّم قیدی را میتوان از جمله حذف کرد زیرا فعل جمله الزاماً به آن نیاز ندارد و مفهوم جمله نیز حفظ میشود.
دوستم به گروه ما پیوست. دوستم پیوست. با حذف متمّم فعل مفهوم جمله ناقص میشود.
دوستم بر روی صندلی نشست. دوستم نشست. با حذف متمّم قیدی نقصی در معنای جمله به وجود نمیآید.
3) ۳) متمّم اسم:
برخی اسمها برای کامل شدن معنای خود نیاز به اسم یا گروه اسمی دیگری دارند که به آن متمّم اسم میگویند. این متمّمها آنچنان با اسم همراهاند که گویی جزئی از آن هستند. متمّم اسم به همراه اسم خود(هسته) نقش یکپارچه و واحدی دارد و یک گروه اسمی محسوب میشود. مثال 1: رستم از جادوی زال تندرست گشت.
گروه اسمی «جادوی زال» متمّم اسم است و اسمی که در این جمله نیاز به متمّم دارد، مسند جمله یعنی «تندرست» است. بنابراین، این گروه اسمیِ مسند است که به متمّم نیازدارد تا معنایش کامل شود. همچنین باید توجّه داشت که گروه اسمی «جادوی زال» متمّم فعل نیست زیرا فعل این جمله «گشت»، اسنادی است و به مسند نیاز دارد نه به متمم (جملهی سه جزئی با مسند میسازد.) در نتیجه این جمله نمیتواند یک جملهی چهارجزئی با متمم و مسند باشد.
مثال 2: این آشنایی با علمای مختلف نام و آوازهی او را بلند میکرد.
گروه اسمی «این آشنایی» که در جایگاه نهاد قرار گرفته است، متمّم اسم گرفته.
اسمهایی که متمّم میگیرند همانند فعلهای متمّمپذیر یک حرف اضافهی مخصوص به خود دارند. آگاهی : از / حکومت: بر / ابلاغ:به / مخالفت: با و ...[5]
نکته: گروه اسمیای که متمّم اسم میگیرد، میتواند در جمله نقشهای متفاوتی بپذیرد که در این جا به اهمّ آنها اشاره میکنیم:
· متمّم نهاد: مبارزه با اعتیاد سرلوحهی کار دولت است.
· متمّم مفعول: وابستگی به بیگانگان را نمیپسندم.
· متمّم متمّم: مطلب را به عدهای از دوستانم گفتم.
· متمّم مسند: لحن مجمل التواریخ خالی از تحسین و تمجید نیست.
· متمّم مضافٌالیه: مسألهی هماهنگی با اعضای اصلی شرکت، در اولویت است.
· متمّم صوت (شبه جمله): برخی از شبهجملهها نیز متمّم میگیرند و معنایشان با آن کامل میشود. در این جا نیز یک حرف اضافه عامل پیوند میان شبه جمله و متمّم است:
افسوس بر عمر از دست رفته
آفرین بر شما
فریاد از این همه بیعدالتی
علاوه بر مواردی که برشمردیم، صفت و قید نیز برای تکمیل معنا به متمّم نیاز دارند این متمّم نیز به فعل وابسته نیست و جزء اجزای اصلی جمله محسوب نمیشود:
متمّم صفت
نثری زیباتر از تاریخ بیهقی سراغ دارید؟
انسان عاری از تعهد، یقیناً بیمسؤلیت است.
متمّم قید
قیدها نیز گاهی به متمّم نیاز دارند به ویژه هنگامی که از نوع قید تفضیلی باشند:
دوستم آهستهتر از ما میآمد.
مغولها پس از فتح ایران با تمدّنی وسیع و پیشرفته رو به رو شدند.
مقایسهی بین سه متمّم:
متمّم فعل جزء اجزای اصلی جمله است در حالی که متمّم اسم و متمّم قیدی جزء اجزای اصلی جمله نیستند. متمّم اسم با اینکه جزء اجزای اصلی جمله نیست، حذف آن به معنای جمله لطمه میزند (زیرا وابسته به یکی از اجزای اصلی جمله است.) در حالیکه حذف متمّم قیدی تغییری در معنای جمله به وجود نمیآورد. وجه اشتراک متمّم فعل و متمّم اسم در این است که اولاً: هیچکدام را نمیتوان از جمله حذف کرد، ثانیاً: فعل و اسمی که متمّم میپذیرد حرف اضافهی مخصوص به خود دارد.
برخی از اسمهای متممپذیر به همراه حرف اضافهی مخصوص آنها:
|
بازدید، برخوردار، بهره، بهرهمندی، بهرهوری، استقبال، استفاده، الهام، تنفّر، دعوت، حمایت، منظور، سپاسگزاری، اندکی، عدّهای، مقداری و ... |
|
آشنایی، آشتی، ارتباط، تفاوت، مباحثه، مجادله، مذاکره، مشاعره، معامله، وداع، همراهی، همکاری، هماهنگی و ... |
|
احاطه، اصرار، حکومت، تسلّط، تکیه، ترجیح، رحم و ... |
|
احترام، اشتغال، اصابت، اقدام، بستگی، توجّه، دعوت، تمایل، توسّل، شباهت، عادت، عشق، وفاداری و ... |
|
اجتهاد، مهارت، سود، سهم، مداومت، دقّت، بحث، سختگیری و ... |
نکته: برخی اسمها با دو حرف اضافه [ متفاوت ] به کار میروند مانند: |
سود (از، در) / دعوت (از، به) / قرض (از، به) / تقسیم (به، بر) / اطمینان (به، از)/ دیدار (از، با) و ... |
و برخی با سه حرف اضافه: |
ایراد گرفتن (بر، به، از) |
- منابع:
1) زبان فارسی، راهبردهای یاددهی – یادگیری، ج 1، غلامرضا عمرانی، هامون سبطی، تهران، اندیشه سازان، چاپ اوّل، 1381.
2) زبان فارسی، راهبردهای یاددهی – یادگیری، ج 2، غلامرضا عمرانی، هامون سبطی، تهران، اندیشه سازان، چاپ اوّل، 1384.
3) رشد ادب فارسی، شمارههای 49، 52 و 53.
1- زبان فارسی (2)، چاپ 82، ص 20 و زبان فارسی (3)، چاپ 83، ص 121.
2- دستور زبان فارسی، دکتر عبدالرسول خیامپور، تبریز، کتابفروشی تهران، چاپ هشتم، ص 42.
3- زبان فارسی، راهبردهای یاد دهی- یادگیری، غلامرضا عمرانی، هامون سبطی ج 2، ص 219.
4- در عربی شبه فعل به کلمههایی گفته میشود که اسم مشتق باشند؛ یعنی، اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبّهّه و ....